آسترال

لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ

آسترال

لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ

جهان سوم روحی

استاد حسن رهبرزاده

اکثر روش ها و قوانین و مقررات زندگی در جهان سوم , با زندگی زمینی افراد بشر اختلاف چندانی ندارد. تفاوت عمده آن درک و فهم و شناخت های متفاوت روحی , نسبت به کره خاکی است.جهت شرح چگونگی و شناخت معاشرت های روحی , لازم است قبلا و به طور مختصر درباره نحوه معاشرت افراد زنده مطالبی ارائه گردد , چون همگان در طول زندگی نسبت به آن شناخت کاملی دارند و در اینصورت بهتر می توانند حقایق معاشرت های روحی را در عوالم ارواح دریابند.

 
 اگر قدری درباره نحوه معاشرت افراد زنده دقت نمائیم متوجه می شویم که در طول زندگی خود با توجه به اینکه سال های مدید با افراد خانواده های بسیاری رفت و آمد نموده اند , معذالک معاشرین واقعی و همدل آنها , معمولا از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمی نمایند . علت این که نمی توانیم تمام دوستان خود را برای همیشه جذب و حفظ نمائیم . مربوط به اختلاف و ناهماهنگی در حالت های روحی و خصوصیات خلقی و رفتاری ای است که در بین افراد وجود دارد.گاه در یک محل با چهره جدیدی آشنا می شویم , که در همان ملاقات اولیه جذب او می گردیم و احساس می کنیم که او را در محل دیگری نیز بارها دیده ایم و به سرعت با او الفت برقرار می کنیم و دوست می شویم . گاه اتفاق می افتد با شخصی همسفر می شویم که با او هیچ آشنایی قبلی نداشته ایم , ولی در اندک مدتی چنان به او مانوس می گردیم که بدون هیچ دلیلی , تمام اسرار زندگیمان را برای او شرح می دهیم.عکس حالت های فوق هم وجود دارد , یعنی گاه وجود بعضی از نزدیکان خود را هم نمی توانیم تحمل نمائیم و می خواهیم هرچه زودتر از آنها جدا شویم . مسلما اقدام به چنین رفتارهایی بخاطر دیدارهای مکرر نخواهد بود , بلکه بعلت کشش های روحی ای که وجود دارند , مبادرت به ابراز دوستی و یا اقدام به فاصله گرفتن از دیگران می نمائیم و در اصل به وجود آمدن چنین حالت هایی به عوامل گوناگونی در زندگانی افراد ارتباط دارد که عمده ترین آنها تجانس روحی بین دو فرد ناشناس است . یعنی افرادی که با دیدن یکدیگر لذت می برند و علاقه باطنی بین هر دو یا یکی از آنها بوجود می آید , در واقع دارای روحی متجانس و تقریبا هم فرکانس هستند . آن افرادی که پس از سالها معاشرت و مجالست , باز هم مثل دو غریبه و تازه وارد با یکدیگر رفتار می کنند , دارای دو روح غیر متجانس می باشند . گاه اتفاق می افتد که این عدم تجانس روحی را بین پدر و پسر , زن و شوهر , مادر و دختر و اقوام بسیار نزدیک به وضوح می توان مشاهده کرد.در مورد چگونگی و حالت های روحی و رده بندی ارواح در عوالم روحی , نظر یکی از ارواح پیشرفته را ذکر می نمائیم: (( ارواح پس از ورود به عالم روحی , به طور کلی به دو گروه عمده تقسیم می شوند و سپس در یکی از گروه بندی های طبقات روحی جای می گیرند و به سوی محل زندگی روحی خود جذب می شوند . انتقال به طبقات مختلف عوالم روحی , مربوط به اعمال و رفتار و لیاقت افراد بشر است که در زمان حیات مادی خود توانسته اند آن را بدست آورند . این نقل و انتقال روحی , از جهان یکم شروع می شود و معمولا به طبقه هشتم جهان سوم روحی ختم می گردد و در این تقسیم بندی , پست ترین و شریرترین ارواح , به جهان اول روحی یا جهنم جذب می شوند , ارواح خبیث و بدکار به جهان دوم وسایر ارواح به ترتیب از طبقه اول تا هشتم جهان سوم روحی انتقال می یابند.این ارواح پس از رسیدن به طبقات مختلف جهان سوم , بنا به پیشرفت های عقلی و روحی , مجددا تقسیم بندی می شوند تا به ترتیب بتوانند به طبقه هشتم برسند.

ارواحی که به طبقه نهم بهشت فرستاده می شوند , وضع تکامل عقلی و روحی آنها به حد نصاب معین خلقت رسیده است و در آنجا خود را آماده پذیرش فرکانس امواج جهان چهارم روحی می کنند تا در زمان معین که از سوی خالق کائنات تعیین خواهد شد , جهت تکامل جدید و رسیدن به ابدیت , به جهان چهارم منتقل گردند .ارواحی که خود را به جهان چهارم می رسانند , اولین مسیر تکامل روحی را پشت سر گذاشته و دارای روحی مترقی شده اند . از این جهان به بعد ارواح دارای سیر تکاملی جدیدی خواهند شد که با حالت تکاملی قبلی تفاوت بسیاری دارد , زیرا که ارواح از این جهان به بعد نیازی به طبقه بندی روحی ندارند و بنا به قوانین فطرت روحی , زمان معینی را باید در جهان های مختلف بگذرانند تا بتدریج تبدیل به انرژی شوند و در نهایت جذب جهان هفتم روحی گردند.))در مطالب قبلی گفته شد که تمام عناصر عالم از گروهی از امواج تشکیل یافته اند که موج هر کدام از آن عناصر دارای دامنه , سرعت , فرکانس و سایر مشخصات موجی متفاوتی , نسبت به یکدیگر هستند. افراد بشر هم که از تراکم عناصر مختلفی به وجود آمده اند , هرکدام متناسب عناصر ( فیزیکی و اثیری ) تشکیل دهنده , دارای مجموع بخصوصی هستند.

گاه دو فرد که خصوصیات مجموعه امواجشان نزدیک به هم است , به یکدیگر می رسند و در این موقع است که امواج همجنس , یکدیگر را به سوی هم جذب می کنند و در نتیجه کشش های روحی ایجاد می شود. آن افرادی که خصوصیات مجموعه امواجشان اختلاف زیادتری نسبت به هم داشته باشد , به همان نسبت از همدیگر گریزان خواهند شد . افرادی که از خصوصیات روحی بالاتری برخوردارند , بهتر می توانند اشخاصی را که دارای خصوصیات روحی پائین تری هستند را تحمل کنند و با آنها مدارا نمایند , زیرا امراج با دامنه وسیع و فرکانس و سرعت زیاد , خصوصیات امواج کوتاهتر و کم سرعت تر را در خود دارند و به مراتب سهل تر می توانند حالت های روحی آنها را بپذیرند , ولی امواجی که دارای دامنه موجی کوتاه و سرعتی کم هستند , قابلیت پذیرش و درک امواج افراد با دامنه و سرعت بالاتر را ندارند.معشرت های روحی در عوالم بالا نیز از چنین قوانینی پیروی می کنند , یعنی در هر طبقه ارواحی قرار دارند که نسبت ضرائب سرعت و دامنه های موجی آنها به یکدیگر نزدیک تر است و در طبقات روحی نیز ارواح به نسبت همین قدرت ها تقسیم بندی می شوند , لذا از تجمع آنها , مراکز بخصوصی به وجود می آیند که ساکنان آنها در نمام زمان اقامت در آن , زندگی مشترک و مسالمت آمیزی را با همدیگر ادامه می دهند و بین آنها اختلاف عقایدی وجود ندارد.
در عوالم روحی , تمام وابستگی های سببی یا نسبی بشر از بین می رود و بستگان و خویشان دخالتی در زندگانی همدیگر ندارند و پس از مرگ هیچ دلیلی وجود ندارد که روح پدر و مادر , زن و شوهر , فرزندان و برادر و خواهر , همه در یک عشیره روحی و یا در یک طبقه روحی باشند . ارواحی که به یک طبقه اعزام می شوند , تماما با یکدیگر معاشرت ندارند , بلکه بصورت عشیره های مختلف و جدا از هم زندگی می کنند . این عشیره ها را از جهتی می توان درجه بندی های داخل طبقات دانست . بدین معنی که اگر فرض کنیم , برای رسیدن به هر طبقه یکصد امتیاز لازم است , ارواحی که باید به طبقات ششم بهشت وارد شوند , باید ارواحی باشند که دارای 501 تا 600 امتیاز تکاملی هستند , در این طبقه تمام ارواحی که 501 امتیاز مثبت تکاملی دارند دارای فرکانس های موجی نزدیک بهم نیز خواهند بود . این ارواح در منطقه یا شهری از طبقه ششم گرد هم جمع می شوند و تشکیل یک عشیره روحی را می دهند و اکثر معاشرت های اجتماعی این گروه از ارواح , در داخل این عشیره خواهد بود و در داخل طبقه ششم , بین ارواحی که 501 امتیاز روحی و ارواحی که 599 امتیاز مثبت تکاملی دارند , تفاوت و تجانس روحی زیادی است , لذا قابلیت کشش و جذب هم , بین آنها کم است و هرگاه روحی امتیاز بیشتری بدست آورد , قادر می شود در عشیره بالاتری قرار گیرد.
ارواحی که در یک عشیره زندگی می کنند , بسهولت می توانند از خصوصیات و عواطف درونی یکدیگر باخبر شوند و از سیمای ظاهری , باطن سایرین را تشخیص دهند , لذا ارواح هرگز در صدد فریب دادن یکدیگر بر نمی آیند , چون اولا , این ارواح به فکر تکامل روح خود هستند .ثانیا از ذات درون یکدیگر باخبرند و نمی توانند در حالی که باطنی بد و شریر دارند , ظاهر خود را به سایر ارواح , مهربان نشان بدهند.بی آزاری و محبت کردن , یکی از بزرگترین قوانین رفتاری عالم روحی است . ارواح در عشیره های خود نه تنها آزاری به دیگران نمی رسانند , بلکه در صدد هستند که در حد مقدورات خود بتوانند نسبت به سایر ارواح و حتی افراد زمینی محبت کنند . چون یکی از اصول کلی کسب امتیاز مثبت تکاملی در عوالم ارواح , محبت کردن و جلب رضایت دیگران است.در عشایر روحی هرگز نفاق , دو دستگی , بدگوئی , غیبت و ... وجود ندارد . وقتی ارواح هر عشیره پس از فراغت از کار , گرد هم جمع می شوند , از فضیلت و خصوصیات طبقات یا جهان های بالاتر گفتگو می کنند و گاهی از خاطرات زمان حیات زمینی و اعمال خوب یا بد خود را یادآوری یا بازگو می کنند . از بعضی خاطرات خوشحال و شاد می شوند و از برخی مکدر و ناراحت می گردند . همکاری و تعاون در ارواح یک عشیره هم از جنبه های قابل ذکر معاشرت های ارواح است . یکی از دلائلی که برخی از ارواح زودتر از دیگران به عشیره یا طبقه بالاتر ارتقاء می یابد , همکاری و تعاون بیشتر آنها نسبت به سایرین است . در عالم روحی هم مانند کره زمین , کمک و یاری ارواح به سایرین , در نیل به مقام بالاتر , بسیار موثر و حائز اهمیت می باشد.از روح دیگری در مورد روابط عشایر روحی سوال شد که آن روح پاسخی بشرح زیر بیان نمود.(( گروهی از ارواح که در عشیره خاصی زندگی می کنند , نسبت به یکدیگر دوستی و محبت و صمیمیت واقعی و فراوانی دارند , به طوری که در زندگی زمینی چنین وابستگی و صفا و حقیقت بینی را ندیده اند , زیرا ابراز محبت و صمیمیت در عوالم روحی , قلبی و بدون ریا است و ارواح از روحی انتخاب و شعور عقلی و درک حقایق حیات روحی , به یکدیگر مهر می ورزند و با هم معاشرت می کنند.در جهان های روحی , ارواح هم عقیده و هم عقل , به مراتب سهل تر می توانند همدیگر را جذب کنند و علاقه ای که در یک مدت زمان کوتاه , در بین افراد عشایر به وجود می آید , به مراتب محکم تر و سالم تر از علایقی است که در بین افراد هم خون , در جهان های خاکی وجود دارد , زیرا علایق افراد بشر , معمولا از روی هوی و هوس و تمایلات نفسانی و امیال و خواست های آنها است و در شرایط مختلف تغییر می پذیرد . حال این علاقه می تواند به ماده و مادیات باشد یا وابستگی های روحی و در نهایت , تمام وابستگی ها و علایق افراد نسل بشر , با فرارسیدن مرگ از بین می روند)).ارواح بر این عقیده هستند که اکثرین قریب به اتفاق معاشرت های زمان مادی حیاتشان تصنعی بوده است . در این باره معاشرت های افراد همخون را هم مستثنی از آن نمی دانند . ( مثلا قهرها و آشتی های پدر و فرزند , برادر و خواهر , زن و شوهر و ... بر سر مسائل مادی و دنیائی ). در واقع می توان گفت که پایه اصلی معاشرت های روحی بر مبنای یگانگی , یکرنگی , محبت و تعاون نهاده شده است, چون ریشه و سرچشمه محبت از ذات خداوند یکتا نشأت و سرچشمه می گیرد و هرکس آن را بهتر و مطلوب تر انجام دهد مسلما از مرحمت و محبت بیشتر الهی نیز برخوردار خواهد گشت . در اینجا زندگی مشترک , بین روح یک زن و مرد , اثر محبت های عشیره ای ,نقش عمده ای دارد و این زن و مردی که تحت نفوذ و کشش محبت جنس مخالف خود قرار می گیرند , تمایل به تاسیس زندگی و یک نوع همزیستی مشترکی پیدا می کنند.وجود محبت در عالم روحی مانند بوی عطر بسیار خوشبوئی است که در همه جا پراکنده است و بدون استثناء و بطور یکنواخت , بر همگان ارزانی می شود.

حالت و چگونگی مردن از زبان ارواح

به نقل از کتاب شناخت روح اثر استاد حسن رهبرزاده

 

انتقال از جهان حیات به عوالم روحی معمولا به دو صورت انجام می گیرد:


 

 1-مرگ معمولی یا طبیعی


عده ای از افراد پس از آنکه به کسالتی دچار می شوند مدتی در بستر بیماری بسر می برند و از نیروی حیات جسمانی آنها بتدریج کاسته می شود و کلیه سیالات حیات بتدریج قدرت خود را از دست می دهند و وقتی که سیالات حیات از بین رفتند و از جسم جدا شدند سر انجام آن فرد فوت می کند.


2-مرگ ناگهانی


این حالت از مرگ بر اثر ثانحه یا سقوط یا جنگ و یا دلایل ناگهانی دیگری در مدت زمان کوتاهی رخ می دهد و فردی جان خود را به سرعت از دست می دهد . در این صورت دگرگونی در تعغییر حالتهای روحی و جسمی بسیار سریع و ناگهانی برای وی به وجئد می آید که شناخت و درک چگونگی انتقال روح و تنپوش در این حالت به جهانهای روحی در زمان مرگ برای بشر مهم و ارزنده است.

در یکی از جلسات روحی از روح حاضر در جلسه درباره چگونگی حالت و زمان مرگ سوال شد که وی در پاسخ چنین گفت:

من در آخرین روزهای بیماری به بیمارستان منتقل شدم ودر یک اتاق چهار تخته بستری شدم و قرار بود صبح روز بعد از من آزمایشاتی به عمل بیاید.از آغاز غروب به من احساس بسیار شاد و خوبیدست داده بود و هر لحظه این احساس خوشی در وجود من بیشتر می شد به طوری که در اواخر شب حالت خلسه کاملی فرو رفته بودم.در نیمه های شب متوجه شدم که بدنم در رخوت و سستی خاصی فرو رفته است. در وهله نخست فکر کردم که به علت داروهای مختلف و یا محیط بیمارستان چنین حالتی به من دست داده ولی هر چه زمان می گذشت بدنم بیشتر کرخت و سنگین می شد به طوری که دیگر نمی توانستم پلک چشمهایم را باز کنم ضمن اینکه احساس لذت و آرامش زیادی در من بوجود آمده بود.حس می کردم پاهایم سرد شده گویی بدنم در داخل آب سردی فرو رفته و این سرما بتدریج تمامی بدنم را در بر گرفت با قدرتی زیاد تلاش کردم تا توانستم خود را از آن کوه یخ برهانم.در این حال خود را کاملا آزاد احساس کردم ولی جسمم چون تکه چوبی روی تخت بیمارستان ساکت و آرام افتاده بود . در تعجب بودم که چگونه تا کنون توانسته بودم با این جسم سنگین و سرد زندگی کنم.در آن وقت در چنان حالت خوب و آرامشی بسر می کردم که هرگز در تمام طول عمر خود به این گونه لذت و خوشی و احساسی دست نیافته بودم

در این زمان پرستار جهت دادن دارو به بیماران وارد اتاقشد و تا چشمش به صورت من افتاد متوحش شد و دیگران را صدا زد در این هنگام همه به تکاپو افتاده بودند و هر یک عملی انجام می داد که جسم مرا دوباره زنده کند ولی من از این کارهای بی نتیجه آنها نگران بودم زیرا تمایلی به زندگی با جسم مادی نداشتم . در همین کشمکش های روحی و جسمی بودم که صدای خنده بلندی دقت مرا جلب کرد و متوجه شدم پدر و مادر و برادر و خواهر و پسر خاله و ... وارد اتاق شدند.جوان نیرو مندی را دیدم که مرا بوسید تاکنون او را ندیده بودم و خود را به من معرفی کرد فهمیدم که امیر پسری است که در دو سالگی او را از دست داده بودم.آنان می خواستند مرا از بیمارستان خارجشده وهمراه آنها به عوالم روحی بروم من برای آخرین بار نگاه نفرت باری به جسم مادی خود انداختم وبا سرعت زیادی فاصله بین بیمارستان و منزل را پیمودم.زمانی که وارد خانه شدم همگی افراد خوانواده غیر از همسرم خوابیده بودند .خیلی کوشش کردم که حقیقت را به او بگویم ولی نتوانستم. همراهانم به من فهماندند که در حال حاضر نمی توانم با کسی از افراد خانواده تماس بر قرار کنم.لذا به همراه آنان منزل را ترک کرده و در مسیری حرکت کردم که برایم ناشناس بود . در راه خیلی ها را می دیدم که در رفت و آمد هستند و ارواح زیادی هم با ما همراه بودند تا اینکه به جایی رسیدیم که من هیچگونه آگاهی از از آن محل نداشتمکه پی از آن دانستم که در جهان سوم روحی یا بهشت و در طبقه سوم مکان دارم.مدتی به فراگیری علوم مختلف روحی والهی پرداختم و پی از آموزشهای بسیاربه سمت استاد نقاشی در همان جهان مشغول بکار شدم و به ارواح درس نقاشی روحی می دهم. برای بالا بردن سطح زندگیم می بایست کارهای مفید تری را نیز انجام دهم لذا جهت این منظور باید حفاظت یک نفر را در جهان های مادی به عهده می گرفتم و من روح نگهبان یکی از فرزندانم شدم و اکنون به نگهبانی و مراقبت از او بر مبنای سرنوشت مشغول هستم.


سوال شد منظور شما از روح نگهبان چیست؟

وی گفت:

در عوالم روحی زمان و مکان برای ارواح مفهومی ندارد و ارواح در هر لحظه از زمان قادر خواهند بود میلیون ها کیلومتر راه را بپیمایند همان طوری که رشته های حیات در زمان زندگیبین جسم و روح افراد در ارتباط است رشته های حیات روحی هم بین من و فرزندم بر قرار است و .یعنی همان طوری که شب فردی در خواب است و روح وی از جسم فاصله بسیار زیادی دارد و در اثر کوچکترین حرکت و یا سر و صدا یا ارتعاش این رشته های روحی فورا به جسم باز می گردد و شخص از خواب بیدار می شود .درست همین حالت و با سرعت زیادتری بین من و روح فرزندم برقرار است و در اثر کوچکترین نیاز و یا خواستهایبا به ارتعاش در آمدن این رشته ها من که روح نگهبان وی هستم از ماجرا خبر دار می شوم و به سوی او خواهم شتافتیعنی با اولین فرکانس مغزی و روحی وی که انعکاس آن به رشته های پیوند روحی من اثر می گذارد خود رابه محلی که وی در آنجاست می رسانم

مجددا از روح حاضر سوال شد:

زمانی که شما به جهان روحی سفر کردید محیط برایتان چگونه بود؟

در پاسخ گفت:پس از مرگ به جهانی انتقال پیدا کردم درست محیطی مانند کره زمین را مشاهده کردم ولی بمراتب زیباتر و بهتر از آن بود.ساختمان و خیابان و درخت و گل و تمام زیبایی هایی را که در زمین می توان یافت در هر نقطهای از این جهان وجود دارد.


از وی سوال شد:آیا زمانی که وارد جهان سوم شدی پی شیده بودی یعنی لباس به تن داشتی؟

او جواب داد بلی مدت ها با همان لباس زمان حیات زندگی می کردم ولی پس از تسلط بر عقل آنها را با لباس مورد علاقه ام تعویض کردم و لباس تازه ای به تن کردم.

از روح سوال شد :

از گریه و زاری زن و فرزندانت پس از مرگ چه احساسی داشتی؟

در این باره گفت:از این کار لذت نمی بردم بسیار هم ناراحت می شدم.خیلی کوشش کردم که در خواب و یا بیداری به افراد خانواده ام بفهمانم که اشتباه می کنند چون وضع من در جهان روحی خیلی بهتر از زندگی در زمان مادی است ولی موفق نشدمو مدت های زیادی از گریه و زاری خانواده ام افسرده و ناراحت بودم .این مطلب باید به افراد نسل بشر گفته شود که انجام کلیه این اعمال گریه و زاری ها و دلسوزی ها را می بایست به خاطر آینده خود پس از مردن داشته باشند و روح فرد سالمی که زندگی پاکی داشته نیاز به گریه و غم و اندوه ندارد تا ارواح بتوانند با اجرای آخرین مراسم زندگی مادی در جلساتی که برای یادبود آنان تشکیل شده و همگان حضور دارند شرکت داشته باشند در غیر این صورت ارواح در مراسم خانوادگی شرکت نمی کنند.