آسترال

لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ

آسترال

لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ

آیه هایی در مورد جهنم

1 – با دیدن جهنّم صورت کفّار سیاه می شود .( یونس 27 )

2 – جهنّمی از عذاب آنقدر به تنگ می آیند که طلب موت می کنند و برآنان موت نمی آید . ( فرقان 13 )

3 – جهنّم گوشت چهره جهنمی ها طوری می سوزد که گوشت شان بیرون می زند . ( مومنون 1- 4 )

4 – آتش جهنّم نه زنده می گذارد و نه می کشد . ( اعلی 13 )

5 – کفّار در ستون های  جهنّم زندان کرده می شوند و دروازه او بر روی کفّار بسته می شود . ( همزه 8 – 9 )

6 – آتش جهنّم استخوان های کفار را می شکند . ( همزه 4 )

7 – کفّار در جهنّم جیغ می کشند و ناله می کنند و هیچ آواز جوابی نمی شنوند . ( انبیاء 100 )

8 – غذای جهنّمی ها در جهنّم درخت ز قوم خاردار آتشی است که مانند مس گداخته در شکم می جوشد . ( دخان – 43 )

9 – چرک و خونی که از زخم های جهنّمی ها بیرون می آید بجای آب به آنها نوشانده می شوند . ( ابراهیم – 16 – 17 )

10 – جهنّمی ها لباس آتشین پوشانده می شوند . ( حجّ – 20 )

11 - دست و پای جهنّمی با زنجیر بسته می شود وآتش بر صورتش ریخته می شود . ( ابراهیم – 49 – 50 ) 

12 – زیر انداز ( لحاف ) وروانداز ( پتو ) جهنّمی ها از آتش است . ( اعراف – 41 )

13 – برای جهنّمی فرش آتشین پهن کرده می شود . ( زمر – 16 )

14 - جهنّمی در قنات پر زا آتش انداخته می شوند . ( کهف – 29 )

15 – در گردن جهنّمی طوق آتشین انداخته می شود . ( حاقّه – 30 )

16 – پای جهنّمی با زنجیر های جهنّمی بسته می شوند . ( مزّمّل – 12 )

17 – جهنّمی بوسیله هوای خیلی گرم  و دودهای خیلی گرم عذاب داده می شوند . ( واقعه – 41 – 44 )

18 – جهنّمی در جهنّم به صورت کشیده می شوند . ( قمر – 48 )

19 – جهنّمی را مجبور می کنند بر روی کوه های آتشین بالا بروند . ( مدّثّر – 17 )

20 – جهنّمی ها با گرزها و چکش های آهنین زده می شوند . ( حجّ – 19 )

ویژگی های جهان دوم روحی

فرامرز ملاحسین طهرانی


سوال: باز هم برایمان از خصوصیات و ویژگیهای جهان دوم روحی بگویید؟

جواب: چه بگویم از خاطراتی که جز غم  و اندوه و دلگیری چیزی عاید خوانندگان آن نمی کند. مگر آنکه بخواهیم از این خاطرات و از مردمانی که در چنین شرایط اسف انگیزی به سر می برند، عبرت بگیریم. به راستی که زبان از شرح نابسامانی ها و رنج و محنت های مردمان گرفتار در جهان های روحی اول و دوم یعنی جهنم و اعراف قاصر است. و همانطور که بعدا تعریف خواهم کرد زبان از شرح عظمت و شکوه و زیبایی های جهان سوم روحی یعنی بهشت نیز قاصر خواهد بود.

بهتر است از جهان روحی اعراف نیز بگذریم زیرا چیز زیادی برای تعریف ندارد و انشاالله که مردمان این جهان عاری از نعمت و برکت روزی مورد آمرزش پروردگار متعال قرار بگیرند.

  

سوال: تنها سوالی که از جهان دوم روحی برایم باقی است، چگونگی تامین معیشت و اصلا نحوه زندگانی ارواح در جهان دوم روحی است،  به راستی گذر عمر برای  مردمان ساکن در این جهان تا چه حد قابل تحمل و آیا پیوسته در حال عذاب و درد و رنج هستند؟

جواب: بانهایت تاسف باید گفت که آنها پیوسته از یادآوری اعمال و کارهای گذشته خویش در حال آه کشیدن و حسرت خوردن هستند. اگر هیچ عذابی هم ازسوی ماموران الهی به طور مستقیم بر آنها وارد نشود همین یادآوری اعمال ننگین شان در دنیا برای آنها عذاب آور و شرمگینانه است. ارواح پس از مرگ به محض ورود به هر یک از جهان های روحی به عظمت و شکوه و شوکت فرمانروای مطلق و بی همتای کائنات و کل گیتی یعنی خداوند مهربان واقف می گردند و آنجاست که می فهمند چه فرصت گرانبهایی را برای دوستی و نزدیکی با چنین پادشاه و فرمانروای مطلقی برای بهره مندی از مواهب زندگانی پس از مرگ در جهان های روحی از دست داده اند. حتی ارواح بهشتی نیز از کوتاهی هایی که در دنیا داشته اند تا بتوانند انسان بهتری از این که هستند باشند، حسرت می خورند و بر بزرگی و مهربانی و بخشندگی خداوند نسبت به ارواح، چه ارواح وارسته و چه ارواح گنهکار بیش از پیش واقف و آگاه می گردند. در جهان دوم روحی ارواح در یک حالت گیجی توام با سرگشتگی برای جبران اعمال گذشته خویش هستند و در این راه تا آنجا که بتوانند سعی در جلب توجه خداوند بزرگ را دارند تا به نوعی بینش و آگاهی و معرفت در چگونگی خلاص شدن از وضعیت بغرنجی که در آن گرفتارند، نائل آیند.

ارواح ساکن در جهان دوم روحی دارای دردهای جسمانی و روحی فراوانی هستند که همگی این دردها برخاسته از ذهنیت آنهاست. زیرا به قدری این ارواح درگیر فکر و خیالات و اوهام مربوط به گذشته تیره و آینده نامعلوم خود هستند، به انواع امراض خطرناک و مسری دچار می شوند. درواقع ریشه تمام دردها و رنجها و مرض های متراکم در اندام اثیری ارواح گهنکار در جهان اول و دوم روحی در وجود خود آنهاست و درواقع آنچه را که از پیش کاشته اند، در آن دنیاهای ظلمانی و زندگی نکبت آورشان درو خواهند کرد. من و دیگر ارواحی که در معیت آنان بودم زیاد نمی توانستیم در جهان دوم روحی توقف داشته باشیم زیرا همنشینی و مصاحبت هرچند کوتاه مدت با آنها، ممکن بود باعث سنگینی و ثقل روحی ما گردد و همین امر می توانست سبکبالی و قدرت پرواز ما را به سوی جهان های روحی بالاتر نقصان ببخشد. پس می بایست به سرعت از دنیاهای روحی سفلی مثل جهنم و اعراف عبور کنیم و تقریبا تمام ارواحی که مقصدشان به سوی بهشت بود، علاوه بر موضوع یاد شده به سبب ذوق و شوقی که برای رسیدن به جهان های اعلی روحی داشتند، هیچ توقفی در این دو جهان را جایز ندانسته و به سرعت از آن عبور می نمودند.

اما به قدری جهان دوم روحی بزرگ و گسترده بود که علیرغم سرعت زیاد در جابه جایی و صعود، اما همچنان ظلمات و تاریکی بر محیط پیرامونمان حاکم بود. یادم هست که بعد از گذشتن از چندین شهر خراب و ویران، به دشت ها و بیابان های وسیع و لم یزرع و خشک و بایری رسیدیم که بجز حیوانات درنده و خزندگان گزنده مثل مار و سوسمار که در خاک های تفتیده و خشک از سوراخی به سوراخی دیگر می خزیدند هیچ موجود زنده دیگری را نمیدیدیم. تا آنکه بالاخره به مرزهای خروج از جهان دوم روحی رسیدیم و عبور از این مرزها به قدری شوک آور و تکان دهنده بود که حقیقتا تکانه های ناشی از آن و صیقلی که بر اثر اصطلاک مولکولی از حدفاصل این دو جهان روحی بر ما وارد می شد، شبیه نوعی مرگ و تولد دوباره برای ما بود. با عبور از این جهان و ورود به جهان دیگر یعنی جهان سوم روحی، انگار در اقیانوسی از نور غوطه ور شدیم که از شدت این نورانیت در ابتدا هیچ جایی را نمی توانستیم ببینیم و باید اعتراف کنم که ورود به این دنیای نورانی برای من بسیار تکان دهنده و عجیب بود. اگر بخواهم مثالی بزنم مانند این است که شخصی ساعتها در تاریکی باشد و ناگهان بوسیله یک منبع نورانی محیط تاریک وی را روشن کنند، حتما درک خواهید کرد که در ابتدا آن شخص از تایش این نور قدرتمند دچار چه وضعیتی خواهد شد. ما نیزهمین حالت را تجربه کردیم و درابتدای وردمان به جهان سوم روحیس قادر به رویت هیچ چیزی نبودیم.

سوال: اگر بخواهیم یک نتیجه گیری از دو جهان یاد شده یعنی جهنم و اعراف داشته باشیم آن نتیجه گیری چیست و اینکه درنهایت چه افرادی در این دو جهان گرفتار و دربند می شوند.

جواب: بله، همانگونه که گفتم این دو جهان دارای گستره و پهنای بسیار بزرگ است و هر روحی که نتواند امتیارات لازم را در زندگانی قبلی خویش درجهت صعود به طبقات و جهان روحی اعلی کسب کند، در این دو جهان زمینگیر خواهد شد. انسانهای گهنکار و انسانهایی که با فعل و گفتار و توانایی های خویش به ستمکاران و بقای آنان در جوامع کمک نمودند نیز جزء گناهکاران محسوب گشته و با ولی و سرپرست خویش محشور می گردند. در دنیا انسانها به دو بخش تقسیم می شوند یا خودشان مرکز و ثقل و مراد دیگران هستند و یا اینکه مرید و پیرو دیگرمی باشند. اینان در جهان پس از مرگ نیز در یک محل و مکان با یکدیگر محشور شده و به سبب آن همراهی ها و تشکیل جبهه بندی های باطل در دنیا، در جهانهای اسفل روحی نیز مجبورند با یکدیگر عذاب مشترکی را تحمل نمایند. اتفاقا یکی از چالشها و درگیریهای مردمان دربند در جهنم واعراف این است که دو گروه مراد و مرید به همدیگر خرده میگیرند که چرا اسباب بدبختی و گرفتاری یکدیگر را مهیا نموده اند. زیردستان به اربابان و روسای دنیای اشان می گویند چرا اینک آن همه طرفداری و هواداری ما از شما در دنیا، اینجا به کارمان نمی آید و حتی همین موضوع وضعیت ما را نیز بدتر کرده است پس لعنت خداوند بر شما باد که ما را فریب دادید. و ازسوی دیگر اربابان و صاحب منصبان به زیردستان و جماعت پیرو خویش این خرده را می گیرند که اگر چاپلوسی و هوادارای شما جماعت نادان نبود ما تشویق به ادامه ظلم و جور به همنوعان خویش نمیشدیم و اینگونه است که تا مدتهای مدیدی درگیریهای شدیدی بین رئیسان، اربابان و صاحب منصبان با زیردستانشان باعث چشیدن طعم نوعی عذاب و سختی طاقت فرسا برای ساکنان دو جهان روحی اسفل خواهد شد.

روح همراه من از کنار من برخاست و من دیدم که پارک خلوت و هوا تاریک شده، من نیز برخاستم و با ایشان قدم زنان به قسمت مرکزی پارک که یک حوض بزرگ با فواره ای پرآب  در آن قرار داشت رسیدیم. عده ای مردم از کنار ما می گذشتند و برای من جالب بود اینها نمیدانستند الان چه روح متعالی و بزرگواری در کنار من و آنها درحال قدم زدن می باشد. و خیلی دوست داشتم بدانم که اگر این مردم می دانستند که همراه من یک روح بزرگ و متعالی است که تجسد یافته است، چه عکس العملی  از خود نشان می دادند. ایشان در اولین پیچ به کوچه باغ باریکی پیچید بسیار متفکر و با وقار قدم می زد و انگار در دنیایی پر از رمز و راز غوطه ور بود. به ایشان گفتم یکی بزرگترین گناهانی که انسان ممکن است مرتکب شود چیست؟ ایشان جواب دادند: انتحار. من گفتم یعنی تا این حد عمل خودکشی عملی ناپسند و نکوهیده است؟ ایشان فرمود: شاید فکرش را هم نتوانی بکنی که چقدر این عمل مشمئزکننده نزد خداوند بزرگ زشت و ناپسند است.

باز پرسیدم: به غیر از انتحار چه گناهی خبیث و ناپسند است؟ ایشان فرمودند؛ قتل نفس. زیرا در این دو عمل یک سلسله از زنجیره تولد اصلاب و امهات بشری گسسته شده و بر تقدیر و قضای الهی در روند طبیعی زایش و خلقت وقفه بوجود می آید و این ضایعه ای بسیار ناگوار و حزن انگیز در دستگاه الهی است.

با گفتن جملات بالا من به وضوح دیدم که حالت چهره روح همراهم چقدر درهم رفت و دچار ناراحتی و رنج درونی گشتند. ایشان سپس برگشت و به من نگاهی عمیق و ژرف کرد و فرمود: درباره این موضوع یعنی گناه کبیره انتحار تا آنجا که می توانی به مردم آگاهی بده و به ایشان گوشزد کن که خودکشی و انتحار از گناهانی است که تا مدتهای زیادی روح را در چنبره دردناک حوادث و رخدادهای ترسناک زندگانی تاریک پس از مرگ گرفتار خواهد ساخت.

آن گاه با تاکید از من پرسیدند: آیا طاقت و توان مشاهده یک روح بدبختی که به واسطه عمل انتحار به حیات دنیایی خویش پایان داده است را داری؟ من بدون شتاب گفتم: بله. ایشان فرمودند: پس خود را مهیا کن که بزودی یکی از آن ارواحی که از رحمت و مغفرت الهی بی نصیب گشته را در خانه خود ملاقات کنی تا شاید عبرتی باشد برای سایرین.

با گفتن این جملات، روح همراه را دیگر درکنارم ندیدم. اگرچه وجود مبارک ایشان را همچنان در کنار خود حس کرده و از رایجه و عطرحضورش سرمست بودم و به این فکر فرو رفتم که خود را آماده حضور روحی دیگر درمنزلم نمایم. اگرچه این روح نه تنها یک روح متعالی و حتی معمولی هم نبود بلکه یک روح گنهکاری بود که به گفته روح دوست و همراهم جهت عبرت و تنبه قرار بود در یکی از شبهای پیش رو میزبان وی باشم.

حالت و چگونگی مردن از زبان ارواح

به نقل از کتاب شناخت روح اثر استاد حسن رهبرزاده

 

انتقال از جهان حیات به عوالم روحی معمولا به دو صورت انجام می گیرد:


 

 1-مرگ معمولی یا طبیعی


عده ای از افراد پس از آنکه به کسالتی دچار می شوند مدتی در بستر بیماری بسر می برند و از نیروی حیات جسمانی آنها بتدریج کاسته می شود و کلیه سیالات حیات بتدریج قدرت خود را از دست می دهند و وقتی که سیالات حیات از بین رفتند و از جسم جدا شدند سر انجام آن فرد فوت می کند.


2-مرگ ناگهانی


این حالت از مرگ بر اثر ثانحه یا سقوط یا جنگ و یا دلایل ناگهانی دیگری در مدت زمان کوتاهی رخ می دهد و فردی جان خود را به سرعت از دست می دهد . در این صورت دگرگونی در تعغییر حالتهای روحی و جسمی بسیار سریع و ناگهانی برای وی به وجئد می آید که شناخت و درک چگونگی انتقال روح و تنپوش در این حالت به جهانهای روحی در زمان مرگ برای بشر مهم و ارزنده است.

در یکی از جلسات روحی از روح حاضر در جلسه درباره چگونگی حالت و زمان مرگ سوال شد که وی در پاسخ چنین گفت:

من در آخرین روزهای بیماری به بیمارستان منتقل شدم ودر یک اتاق چهار تخته بستری شدم و قرار بود صبح روز بعد از من آزمایشاتی به عمل بیاید.از آغاز غروب به من احساس بسیار شاد و خوبیدست داده بود و هر لحظه این احساس خوشی در وجود من بیشتر می شد به طوری که در اواخر شب حالت خلسه کاملی فرو رفته بودم.در نیمه های شب متوجه شدم که بدنم در رخوت و سستی خاصی فرو رفته است. در وهله نخست فکر کردم که به علت داروهای مختلف و یا محیط بیمارستان چنین حالتی به من دست داده ولی هر چه زمان می گذشت بدنم بیشتر کرخت و سنگین می شد به طوری که دیگر نمی توانستم پلک چشمهایم را باز کنم ضمن اینکه احساس لذت و آرامش زیادی در من بوجود آمده بود.حس می کردم پاهایم سرد شده گویی بدنم در داخل آب سردی فرو رفته و این سرما بتدریج تمامی بدنم را در بر گرفت با قدرتی زیاد تلاش کردم تا توانستم خود را از آن کوه یخ برهانم.در این حال خود را کاملا آزاد احساس کردم ولی جسمم چون تکه چوبی روی تخت بیمارستان ساکت و آرام افتاده بود . در تعجب بودم که چگونه تا کنون توانسته بودم با این جسم سنگین و سرد زندگی کنم.در آن وقت در چنان حالت خوب و آرامشی بسر می کردم که هرگز در تمام طول عمر خود به این گونه لذت و خوشی و احساسی دست نیافته بودم

در این زمان پرستار جهت دادن دارو به بیماران وارد اتاقشد و تا چشمش به صورت من افتاد متوحش شد و دیگران را صدا زد در این هنگام همه به تکاپو افتاده بودند و هر یک عملی انجام می داد که جسم مرا دوباره زنده کند ولی من از این کارهای بی نتیجه آنها نگران بودم زیرا تمایلی به زندگی با جسم مادی نداشتم . در همین کشمکش های روحی و جسمی بودم که صدای خنده بلندی دقت مرا جلب کرد و متوجه شدم پدر و مادر و برادر و خواهر و پسر خاله و ... وارد اتاق شدند.جوان نیرو مندی را دیدم که مرا بوسید تاکنون او را ندیده بودم و خود را به من معرفی کرد فهمیدم که امیر پسری است که در دو سالگی او را از دست داده بودم.آنان می خواستند مرا از بیمارستان خارجشده وهمراه آنها به عوالم روحی بروم من برای آخرین بار نگاه نفرت باری به جسم مادی خود انداختم وبا سرعت زیادی فاصله بین بیمارستان و منزل را پیمودم.زمانی که وارد خانه شدم همگی افراد خوانواده غیر از همسرم خوابیده بودند .خیلی کوشش کردم که حقیقت را به او بگویم ولی نتوانستم. همراهانم به من فهماندند که در حال حاضر نمی توانم با کسی از افراد خانواده تماس بر قرار کنم.لذا به همراه آنان منزل را ترک کرده و در مسیری حرکت کردم که برایم ناشناس بود . در راه خیلی ها را می دیدم که در رفت و آمد هستند و ارواح زیادی هم با ما همراه بودند تا اینکه به جایی رسیدیم که من هیچگونه آگاهی از از آن محل نداشتمکه پی از آن دانستم که در جهان سوم روحی یا بهشت و در طبقه سوم مکان دارم.مدتی به فراگیری علوم مختلف روحی والهی پرداختم و پی از آموزشهای بسیاربه سمت استاد نقاشی در همان جهان مشغول بکار شدم و به ارواح درس نقاشی روحی می دهم. برای بالا بردن سطح زندگیم می بایست کارهای مفید تری را نیز انجام دهم لذا جهت این منظور باید حفاظت یک نفر را در جهان های مادی به عهده می گرفتم و من روح نگهبان یکی از فرزندانم شدم و اکنون به نگهبانی و مراقبت از او بر مبنای سرنوشت مشغول هستم.


سوال شد منظور شما از روح نگهبان چیست؟

وی گفت:

در عوالم روحی زمان و مکان برای ارواح مفهومی ندارد و ارواح در هر لحظه از زمان قادر خواهند بود میلیون ها کیلومتر راه را بپیمایند همان طوری که رشته های حیات در زمان زندگیبین جسم و روح افراد در ارتباط است رشته های حیات روحی هم بین من و فرزندم بر قرار است و .یعنی همان طوری که شب فردی در خواب است و روح وی از جسم فاصله بسیار زیادی دارد و در اثر کوچکترین حرکت و یا سر و صدا یا ارتعاش این رشته های روحی فورا به جسم باز می گردد و شخص از خواب بیدار می شود .درست همین حالت و با سرعت زیادتری بین من و روح فرزندم برقرار است و در اثر کوچکترین نیاز و یا خواستهایبا به ارتعاش در آمدن این رشته ها من که روح نگهبان وی هستم از ماجرا خبر دار می شوم و به سوی او خواهم شتافتیعنی با اولین فرکانس مغزی و روحی وی که انعکاس آن به رشته های پیوند روحی من اثر می گذارد خود رابه محلی که وی در آنجاست می رسانم

مجددا از روح حاضر سوال شد:

زمانی که شما به جهان روحی سفر کردید محیط برایتان چگونه بود؟

در پاسخ گفت:پس از مرگ به جهانی انتقال پیدا کردم درست محیطی مانند کره زمین را مشاهده کردم ولی بمراتب زیباتر و بهتر از آن بود.ساختمان و خیابان و درخت و گل و تمام زیبایی هایی را که در زمین می توان یافت در هر نقطهای از این جهان وجود دارد.


از وی سوال شد:آیا زمانی که وارد جهان سوم شدی پی شیده بودی یعنی لباس به تن داشتی؟

او جواب داد بلی مدت ها با همان لباس زمان حیات زندگی می کردم ولی پس از تسلط بر عقل آنها را با لباس مورد علاقه ام تعویض کردم و لباس تازه ای به تن کردم.

از روح سوال شد :

از گریه و زاری زن و فرزندانت پس از مرگ چه احساسی داشتی؟

در این باره گفت:از این کار لذت نمی بردم بسیار هم ناراحت می شدم.خیلی کوشش کردم که در خواب و یا بیداری به افراد خانواده ام بفهمانم که اشتباه می کنند چون وضع من در جهان روحی خیلی بهتر از زندگی در زمان مادی است ولی موفق نشدمو مدت های زیادی از گریه و زاری خانواده ام افسرده و ناراحت بودم .این مطلب باید به افراد نسل بشر گفته شود که انجام کلیه این اعمال گریه و زاری ها و دلسوزی ها را می بایست به خاطر آینده خود پس از مردن داشته باشند و روح فرد سالمی که زندگی پاکی داشته نیاز به گریه و غم و اندوه ندارد تا ارواح بتوانند با اجرای آخرین مراسم زندگی مادی در جلساتی که برای یادبود آنان تشکیل شده و همگان حضور دارند شرکت داشته باشند در غیر این صورت ارواح در مراسم خانوادگی شرکت نمی کنند.

آیات مربوط به جهنم

جهنم هفت طبقه دارد و هر چه پایین تر برود، جای افراد بدتر است.

گناهان برخی کسان چنان سنگین است که در آن جاودانه می‌شوند. سوره بقره، آیه ۳۹

عذاب‌های دوزخ هم روحی اند هم جسمی. 

جهنم جای عمل نیست و بنابر این نمی‌توان در آنجا با عمل صالح خویش را از عذاب رهانید.  نهج البلاغه، خطبه ۴۲

1- سوره: 7 , آیه: 18

فرمود نکوهیده و رانده از آن [مقام] بیرون شو که قطعا هر که از آنان از تو (شیطان )  پیروى کند جهنم را از همه شما پر خواهم کرد

ش 2- سوره: 17 , آیه: 18

هر کس خواهان [دنیاى] زودگذر است به زودى هر که را خواهیم [نصیبى] از آن مى‏دهیم آنگاه جهنم را که در آن خوار و رانده داخل خواهد شد براى او مقرر می ‏داریم

ش 3- سوره: 14 , آیه: 29

[در آن سراى هلاکت که] جهنم است [و] در آن وارد مى‏شوند و چه بد قرارگاهى است

 

ادامه مطلب ...

آل عمران ١٧٨

آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) تصور نکنند اگر به آنان مهلت می‌دهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت می‌دهیم فقط برای اینکه بر گناهان خود بیفزایند؛ و برای آنها، عذاب خوارکننده‌ای (آماده شده) است! آل عمران ١٧٨