آسترال

لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ

آسترال

لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ

حدیث عطسه و خمیازه

عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ (رض) عَنِ النَّبِیِّ (ص) قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْعُطَاسَ، وَیَکْرَهُ التَّثَاؤُبَ. فَإِذَا عَطَسَ فَحَمِدَ اللَّهَ؛ فَحَقٌّ عَلَى کُلِل مُسْلِمٍ سَمِعَهُ أَنْ یُشَمِّتَهُ، وَأَمَّا التَّثَاؤُبُ؛ فَإِنَّمَا هُوَ مِنَ الشَّیْطَانِ فَلْیَرُدَّهُ مَا اسْتَطَاعَ، فَإِذَا قَالَ: هَا ضَحِکَ مِنْهُ الشَّیْطَانُ».  

ترجمه:

ابوهریره (رض) می گوید: نبی اکرم (ص) فرمود: «خداوند، عطسه را می‏پسندد ولی خمیازه را نمی پسندد. پس اگر مسلمانی, عطسه زد و الحمدلله گفت، بر هرمسلمانی که آنرا می شنود, لازم است که در جوابش، یرحمک الله بگوید. اما خمیازه ازطرف شیطان است و تا می‏توانید آن را دفع کنید. زیرا هنگامی که شخص (دهانش را باز می کند و) ها می گوید، شیطان به او می‏خندد».

[بخارى:6223]

ابطال سحر وجادو

اول: نگاه کند جادوگر با چه چیزی او را جادو کرده است، وقتی که این را دانست که او مثلاً به وسیله گذاشتن موئی در جائی یا قرار دادن آن در شانه یا غیر آن، این کار را انجام داده است، زمانی که دانست آن را فلان جا گذاشته است، آن چیز را از آن جا دور کند و بسوزاند و از بین ببرد، با این کار جادوی او باطل می شود و اراده جادو نیز از بین می رود.


دوم: اگر جادوگر را شناخت، او را مجبور کند که سحرش را از بین ببرد و برایش بگوید: که جادویش را باطل کند و او را مجبور کند


سوم: تلاوت کردن، این تأثیر زیادی در دور کردن و ازاله کردن جادو دارد: به این صورت که بر شخصی که جادو شده در ظرفی آیه الکرسی و آیاتی که در سوره اعراف و یونس وطه در مورد جادو آمده را بخواند و همچنین سوره کافرون و اخلاص و معوذتین را نیز خوانده و برای شفاء و عافیت او دعا کند، به خصوص دعایی که از پیامبر خداصلی الله علیه و سلم  ثابت شده است که به شرح ذیل است: «اللهم رب الناس، اذهب البأس، و اشف انت الشافی، لا شفاء الا شفاءک شفاء لا یغادر سقماً»


«بار خدایا، ای پروردگار مردم، این مشکل را حل بگردان و شفا ده که تو شافی هستی، هیچ شفائی جز شفاء تو نیست، شفائی که مریضی را در پی ندارد».


و همچنین دعائی که جبرئیل رضی الله عنه برای پیامبرصلی الله علیه و سلم  خواندند: «بسم الله ارقیک من کل شیء یؤذیک و من شرکل نفس او عین حاسد، الله یشفیک، بسم الله ارقیک».


«به نام خداوند به تو رقیه (تعویذ) می دهم که از هر چیزی که تو را اذیت می کند و از شر هر نفس یا چشم حسودی، خداوند تو را شفا دهد، به نام خدا به تو رقیه می دهم».

این رقیه را سه مرتبه تکرار کند و خواندن «قل هو الله احد» و معوذتین را نیز سه بار تکرار کند، این دعاها را در آب بخواند و شخصی که جادو شده از آن آب بنوشد و با باقی مانده آب، بر حسب حاجت یک مرتبه یا بیشتر غسل کند، به اذن خداوند این جادو از او برطرف می شود، علماء (رحمهم الله) نیز همین را ذکر کردند، چنانچه که در کتاب شیخ عبدالرحمن بن حسن رحمه الله در کتاب «فتح المجید» شرح کتاب «التوحید» در باب (ما جاء فی النشره) ذکر شده است و افراد دیگری نیز این را متذکر شدند.


چهارم: اینکه هفت برگ سبز از درخت سدر را بر دارد و آنها را بکوبد و در آب بگذارد و آیات و سوره ها و دعاهایی که بیان شد را در آن بخواند و شخص جادو شده از آن آب بنوشد و غسل کند، همینطور برای مردی که از همسرش حبس شود، هفت برگ سبز از درخت سدر در آب گذاشته شود و این سوره ها و آیات در آن خوانده شود، سپس آن شخص از آب بنوشد و غسل کند، به اذن خداوند متعال نافع خواهد بود.


و آیاتی که باید در آب و برگ درخت سدر برای جادو شدگان و کسی که از همسرش حبس شده و با او جماع نمی کند خوانده شود به شرح ذیلند:


1- قراءه فاتحه


2- خواندن آیه الکرسی از سوره بقره


3- خواندن آیاتی از سوره اعراف [آیات 106 تا 122]


4- خواندن آیاتی از سوره یونس [آیات 79 تا 82]


5- خواندن آیاتی از سوره طه [آیات 65 تا 69]


6- خواندن سوره کافرون


7- خواندن سوره اخلاص و معوذتین- سوره فلق و ناس- (سه مرتبه)


8- خواندن برخی از دعاهای شرعی، از قبیل:


«اللهم رب الناس، اذهب البأس، اشف انت الشافی، لا شفاء الا شفاءک، شفاء لا یغادرسقماً» (سه مرتبه) این خیلی خوب است.


و زمانی که با آن این دعا را نیز بخوانید: «باسم الله ارقیک من کل شیء یوذیک، و من شر کل نفس او عین حاسد، الله یشفیک، بسم الله ارقیک» (سه مرتبه) بهتر است.


و اگر این آیات و سوره ها را بر جادو شده چندین مرتبه بخواند و بر سر یا سینه اش دم کند، به اذن خداوند متعال شفا می یابد،

علائم سحر و جن زدگی

۱- سردرد همیشگی و بدون دلیل پزشکی

۲- گرفتگی شدید قفسه‌ی سینه و نفس‌تنگی

۳- میل به تنهایی و گوشه‌گیری

بیزاری از تجمع عمومی

۴- ترس غیرعادی

۵- خواب‌های ترسناک و تکراری

۶- فکر و اندیشه‌ی بسیار راجع به امور بیهوده و بی‌دقتی در سخن گفتن

۷- خواب رفتگی و مورمور کردن بدن

۸- درد زیاد و تنگی قفسه‌ی سینه هنگام استماع قرآن و یا خواندن دعا

۹- گریه‌ در حال دعا خواندن

۱۰- لرزش بدن و تکان شدید

۱۱- تنبلی و کسالت 

۱۲- سستی در نماز

۱۳- عصبانیت و خشم بسیار

۱۴- نفرت بیش از حد

۱۵- درد معده بدون دلیل پزشکی

۱۶- احساس تهوع

۱۷- عدم پایداری و ادامه‌ی یک عمل

۱۸- کابوس دیدن

۱۹- فریاد و ناله در خواب

۲۰- درد مفاصل 

۲۱- بی‌حسی بدن

۲۲- سرگیجه.

اولین پایه از پایه‌های ایمان

 ایمان به اللّٰهﷻ

 اللّٰه تعالی می فرماید: 

﴿…وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ کُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ…﴾ [البقرة: 285]. «... و مؤمنین همگی به خداوند و... ایمان دارند...» .

همچنین می فرماید: 

﴿…یَٰأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ…﴾ [النساء: 136]. «ای کسانی‌که ایمان آورده اید، ایمان بیاورید به خداوند و ...».

دلیلی از سنت:

 از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که

پیام آورِ اللّٰه ﷺفرمود:

«أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى یَقُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَمَنْ قَالَهَا فَقَدْ عَصَمَ مِنِّی مَالَهُ وَنَفْسَهُ إِلَّا بِحَقِّهِ وَحِسَابُهُ عَلَى اللَّهِ»

 «به من امر شده که با انسان‌ها بجنگم تا اینکه بگویند هیچ پرستش شوندۀ برحقی جز الله وجود ندارد؛ و هرکس که این سخن را به زبان آورد، جان و مال وی از من در امان می ماند مگر آنکه در حق و حساب او چیزی بر الله تعالی وجود داشته باشد [مثل جرم‌هایی که برای آنها حد شرعی وجود داشته باشد، مانند دزدی و زنا و...]»

[بخاری 1399/مسلم 133] 

دلیل دیگری از سنت:

عثمان بن عفان رضی الله عنه روایت می کند که 

رسول الله ﷺ فرمود:

 «مَنْ مَاتَ وَهُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ دَخَلَ الْجَنَّةَ»

 «کسی‌که بمیرد در حالی که بداند هیچ معبودی بر حق جز الله نیست داخل بهشت می شود»

[مسلم]14

جایگاه واقعی زن در اسلام در سه جمله

زمانیکه دختر است ،  دروازه جنت را برای پدرش باز میکند.

 زمانیکه همسر است ، دین شوهرش را تکمیل میکند. 

 زمانیکه مادر است ، جنت زیر قدومش است.

پس قدر این‌ گوهر را بدانید و طبق وصیت رسول اللّٰهﷺ باهاش خوش رفتاری کنید.

داستان آموزنده شمس و مولانا

میگویند: روزی مولانا ،شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد.

شمس به خانه ی جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید: آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟

مولانا حیرت زده پرسید: مگر تو شراب خوار هستی؟!

شمس پاسخ داد: بلی.

مولانا: ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم!!

ـ حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن.

ـ در این موقع شب، شراب از کجا گیر بیاورم؟!

ـ به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند.

– با این کار آبرو و حیثیتم بین خدّام از بین خواهد رفت.

– پس خودت برو و شراب خریداری کن.

- در این شهر همه مرا می‌شناسند، چگونه به محله نصاری نشین بروم و شراب بخرم؟!

ـ اگر به من ارادت داری باید وسیله راحتی مرا هم فراهم کنی چون من شب ها بدون شراب نه میتوانم غذا بخورم، نه صحبت کنم و نه بخوابم.

مولوی به دلیل ارادتی که به شمس دارد خرقه ای به دوش می اندازد، شیشه ای بزرگ زیر آن پنهان میکند و به سمت محله نصاری‌نشین راه می افتد.

تا قبل از ورود او به محله مذکور کسی نسبت به مولوی کنجکاوی نمیکرد اما همین که وارد آنجا شد مردم حیرت کردند و به تعقیب وی پرداختند.

آنها دیدند که مولوی داخل میکده‌ای شد و شیشه ای شراب خریداری کرد و پس از پنهان نمودن آن از میکده خارج شد

هنوز از محله مسیحیان خارج نشده بود که گروهی از مسلمانان ساکن آنجا، در قفایش به راه افتادند و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد تا این که مولوی به جلوی مسجدی که خود امام جماعت آن بود و مردم همه روزه در آن به او اقتدا می کردند رسید.

در این حال یکی از رقیبان مولوی که در جمعیت حضور داشت فریاد زد: "ای مردم! 

شیخ جلال الدین که هر روز هنگام نماز به او اقتدا میکنید به محله نصاری نشین رفته و شراب خریداری نموده است."

آن مرد این را گفت و خرقه را از دوش مولوی کشید. چشم مردم به شیشه افتاد

. مرد ادامه داد: "این منافق که ادعای زهد میکند و به او اقتدا میکنید، اکنون شراب خریداری نموده و با خود به خانه می‌برد!"

سپس بر صورت جلال الدین رومی آب دهان انداخت و طوری بر سرش زد که دستار از سرش باز شد و بر گردنش افتاد.

زمانی که مردم این صحنه را دیدند و به ویژه زمانی که مولوی را در حال انفعال و سکوت مشاهده نمودند یقین پیدا کردند که مولوی یک عمر آنها را با لباس زهد و تقوای دروغین فریب داده و درنتیجه خود را آماده کردند که به او حمله کنند و چه بسا به قتلش رسانند.

در این هنگام شمس از راه رسید و فریاد زد: "ای مردم بی حیا! شرم نمیکنید که به مردی متدین و فقیه تهمت شرابخواری میزنید، این شیشه که میبینید حاوی سرکه است زیرا که هر روز با غذای خود تناول می‌کند "

رقیب مولوی فریاد زد: "این سرکه نیست بلکه شراب است"

شمس در شیشه را باز کرد و در کف دست همه ی مردم از جمله آن رقیب قدری از محتویات شیشه ریخت و بر همگان ثابت شد که درون شیشه چیزی جز سرکه نیست.

رقیب مولوی بر سر خود کوبید و خود را به پای مولوی انداخت، دیگران هم دست های او را بوسیدند و متفرق شدند.

آنگاه مولوی از شمس پرسید: برای چه امشب مرا دچار این فاجعه نمودی و مجبورم کردی تا به آبرو و حیثیتم چوب حراج بزنم؟

شمس گفت: برای این که بدانی آنچه که به آن می‌نازی جز یک سراب نیست، تو فکر می‌کردی که احترام یک مشت عوام برای تو سرمایه ایست ابدی، در حالی که خود دیدی، با تصور یک شیشه شراب همه ی آن از بین رفت و آب دهان به صورتت انداختند و بر فرقت کوبیدند و چه بسا تو را به قتل می‌رساندند.

این سرمایه ی تو همین بود که امشب دیدی و در یک لحظه بر باد رفت. پس به چیزی متکی باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرودّ.

*دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ*

*ای هیچ برای هیچ با هیچ مَپیچ*

*دانی که پس از مرگ چه باقی ماند*

*عشق است و محبت است و باقی همه هیچ*

زیرک و نادان

حدیث شریف نبوی حضرت محمد صلی الله علیه و سلم :
" زیرک کسی است که نفس خود را مغلوب و برای مراحل پس از مرگ ، کار و کوشش کند. 
و نادان کسی است که از هوای نفس پیروی و عفو خدا را آرزو کند".
 (کتاب الاربعین/امام محمد غزالی)

تجربه نزدیک به مرگ الناز شاکردوست بازیگر سینما

ایفای موقعیت خودکشی در فیلم «تابو» نزدیک بود به مرگ واقعی الناز شاکردوست منجر شود، موضوعی که او لحظه به لحظه جزئیاتش را شرح داده و گفته است حتی تونل مرگ را هم در جریان این اتفاق دیده است.

الناز شاکردوست بازیگر سینما که این روزها مشغول بازی درفیلم سینمائی «تابو» به کارگردانی خسرو معصومی است، مدتی قبل در جریان ضبط سکانسی از این فیلم که قرار بود در آن صحنه غرق شدن شخصیت زن فیلم با نام بهار با بازی او ضبط شود، نزدیک بود به راستی در دریا غرق شود.

به گفته امیر گرجی جانشین تولید فیلم سینمائی «تابو» در این سکانس بهار بعد از دعوا با پدرش به دریا می‌زند اما از آنجا که این صحنه خیلی ناگهانی به ذهن خسرو معصومی رسیده بوده، پیشگیری‌های لازم انجام نشده بود. به این دلیل که بهار در فیلمنامه قصد خودکشی دارد و شنا هم بلد نیست، شاکردوست مجبور بوده تا میانه‌های دریا در حالی که شنا نمی‌کند پیش برود اما موجی بلند باعث می‌شود او زیر آب برود و…

شاکردوست هفته گذشته در گفتگوی تلفنی با برنامه «پرانتز باز» رادیو نمایش که به سردبیری و تهیه‌ کنندگی مارال دوستی روی آنتن می‌رود، برای اولین بار این واقعه را با جزئیات شرح داد:

قرار بود آنقدر در دریا پیش بروم که کسی مرا نبیندوی گفت: در حال حاضر صدای من را از میانکاله استان مازندران می‌شنوید. این اتفاق به این صورت بود که ما صحنه فیلمبرداری‌مان یعنی لوکیشن ما کنار دریا، نزدیک یک کشتی به گل نشسته‌ به نام میانکاله بود. آن روز قرار بود ما صحنه خودکشی دختر فیلم به نام بهار را بگیریم که نقشش را من بازی می‌کنم. بعد از این که در سکانسی دعوای سختی با پدرم یعنی کسی که نقش پدرم را بازی می‌کند، داشتم، قرار بود به دریا رفته و در دریا آنقدر پیش بروم تا جایی که کسی من را نبیند.

به گردابی افتادم که چهار نفر را کشته بودشاکردوست افزود: در انتها هم به سمت راست بروم؛ یعنی آن جایی که این کشتی به گل نشسته و نتیجه اینکه از دید دوربین مخفی بمانم. اما هیچ کدام ما نمی‌دانستیم این کشتی به گل نشسته در انتهای پاشنه خودش پروانه‌ای دارد که این پروانه هنوز کار می‌کند و باعث می‌شود که آب در گرداب جمع بشود، هر چیزی را که نزدیکش می‌شود ببلعد و تاکنون چهار نفر پیش از این، به همین شکل غرق شدند.

نیروی آب فراتر از توانم بوداین بازیگر ادامه داد: داستان همان طوری که برنامه‌ریزی کرده بودیم پیش رفت، من آنقدر شنا کردم که از دید دوربین مخفی ماندم و در گوشه راست کشتی منتظر ماندم و شروع کردم با پا شنا کردن. ناگهان احساس کردم که نیروی زیادی دو پایم را به سمت پایین می‌کشد. من با اینکه شناگر خوبی هستم، با تمام قدرت فقط دست و پا می‌زدم. مدام سعی می‌کردم شنا کنم تا مقاومت کرده باشم چرا که نیروی آب زیادتر از توان من بود.

حلالم کن که نتوانستم برایت کاری کنمشاکردوست دنباله حادثه را اینگونه شرح داد: ...

 

ادامه مطلب ...

چهار وعده الله تعالی

١- ﻟﺌﻦ ﺷﻜﺮﺗﻢ ﻷﺯﻳﺪﻧﻜﻢ:

اﮔﺮ ﺷﻜﺮﮔﺰﺍﺭﻱ ﻛﻨﻴﺪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻋﻄﺎ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩ.


٢- ﻓﺎﺫﻛﺮﻭﻧﻲ ﺃﺫﻛﺮﻛﻢ:

پس ﻣﺮﺍ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻢ.


٣- ﺃﺩﻋﻮﻧﻲ ﺍﺳﺘﺠﺐ ﻟﻜﻢ:

از ﻣﻦ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﺪ ﺗﺎ ﺍﺳﺘﺠﺎﺑﺖ ﻛﻨﻢ.


٤- ﻭ ﻣﺎ ﻛﺎﻥ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﻴﻌﺬﺑﻬﻢ ﻭ ﻫﻢ ﻳﺴﺘﻐﻔﺮﻭﻥ:

تا ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺗﻮﺑﻪ ﻭ ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺬﺍﺑﺸﺎﻥ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ.